ورود سوالات نظام قدیم و عمومی

 از زمان بارداریم دوسال ونیم که ما روز خوش ندیدیم وهر روز از روز قبل بدتر میشد هروز مشکلات جدید یعنی یه روزمون بدون اتفاق و مشکل نبوده بستگی همه چی رزق و روزیمون از عرش به فرش رسیدیم  تا بین من و همسرم جوری که از  هم بدمون اومده بود و میخواستیم از هم جدا بشیم بعضی وقتها از دخترمم بدمون میومد از زمان بارداری موجودات غیر ارگانیک زیاد تو خونمون بودن و اذیتمون میکردن دخترم به دنیا اومد خیلی بیشتر شدن و به چشم میدیدم وخیلی آذیتون میکردن مخصوصا دخترمو ومن کاری جز گریه از دستم برنمیومد و بغلش میکردم سوره ناس میخوندم دلم میخواست خو دکشی کنم  خونه رو عوض کردیم همین جور ادامه داشت تا چند ماه پیش یه نفر از شاگردان شما کمکمون کرد و کلاس معرفی کردن منو همسرم ثبت نام کردیم اذیت ها یه کم کمتر شده ومن همش حالت جنون بهم دست میداد دخترمو میزدم خدارو شکر این موضوع خییییلی بهتر شده ولی گرفتاریای شدید هنوز هست و موجودات کمتر شدن ولی هنوز هستن اذیت میکنن ماکلاسهارو شروع کردیم من دوره دو جلسه یک وتموم کردم همفازی کیهانی و دوگانگی  امروز خییییلی حالم بد بود یه صداهایی میومد تو ذهنم که احساس پوچی اینکه انگیزه زندگیمو ازدست دادم هیچ شورو شوقی ندارم واینکه خودتو بکش راهت شوبدنم درد میکنه  دست چپم بیشتر زبونم سر شده حال روحیم بهم خورده دلم نمیخواد زندگی کنم همش اتفاقای خطرناک برای سه تامون پیش میاد مخصوصا دخترم که یک سالو ده ماهشه  همسرم هم همین طور ولی نه مثل من اثرات جادو روهم توزندگیم حس میکنم خیلی زیاد دعوا های زیاد و از هم زده شدن وبستگی و ....

اگر میشه کمکمون کنید استاد  نمیخوام کاری دست خودم بدم بعد اینکه امکانش هست دخترم که هنوز دوسالش نشده لایه محافظ بگیره 

اسم دخترم نبات ، همسرم نیما ، خودم سپیده .

لطفا کمکمون کنید خدا خیرتون بده ممنون 

یاحق.